در این رابطه آقای زاهدی می نویسد:
جناب آقا میرزا یوسف که از فاضلان حوزه علمیه قم و اهل ارومیه است و بیش تر طلاب ارومیه او را می شناسند، برای بنده نقل کرده است که من در اوایل طلبگی حدود دو سال در قم بودم. در اثر مطالعه زیاد به نوعی درد چشم مبتلا شدم که نقطه کوری در چشم من پیدا شد که فقط رو به رو را می دیدم؛ نه طرف راست و چپ. کم کم این درد شدت گرفت به گونه ای که متخصصان قم از معالجه درماندند و مرا به تهران حواله کردند. به تهران آمدم. متخصص چشم پس از معاینه آمپولی به من زد و چشمم خوب شد. پس از یکی دو ماه باز همان مرض عود کرد، دوباره به همان دکتر مراجعه کردم، باز آمپولی تزریق کرد و خوب شدم.
این دفعه بعد از دو سه هفته مجدداً درد عود کرد و از درد قبلی هم شدیدتر بود. من این بار هم به پزشک مراجعه کردم و با تزریق آمپول آرامش بخشید، ولی پس از چند روز درد با شدت بیش تری به سراغم آمد و آن پزشک نتوانست کاری انجام بدهد در نتیجه برای من شورای پزشکی تشکیل دادند. بعد از معاینه و بررسی های لازم جواب دادند که این مرض، قابل علاج نیست و این چشم از بین رفتنی است. گفتم: اگر چنان چه در خارج از مملکت متخصصی که بتواند درمان کند به نظرتان می رسد من حاضرم و آمادگی دارم برای معالجه اعزام گردم؛ ولی گفتند: این نوع مرض، درمان ناپذیر است و من ناامید و ناراحت به قم بازگشتم.
در نماز جماعت حضرت آیه الله بهجت شرکت کردم. بعد از نماز، ایشان را تا منزلش همراهی کردم. وقتی دیگران سؤالات خود را مطرح کردند و رفتند آقا متوجه شد که من سؤال دارم، فرمود. بفرمایید. با همان حال گرفتگی و بغض، ماجرا را عرض کرده، گفتم: خلاصه پزشکان جوابم کرده اند. آقا تبسمی کرده، فرمود! پس از نمازهای یومیه دست هایت را روی چشم هایت بگذار یک آیه الکرسی تلاوت کن و بعد بگو: «اللهم الحفظ حدقتی بحقّ حدقتی علیّ بن أبی طالب (ع)». آقا میرزا یوسف می گوید: شش هفت روز بود که من به دستورالعمل آقا عمل کردم که چشم هایم به کلی خوب شد و هنوز هم که دوازده سیزده سال است از آن ماجرا می گذرد با درس و بحث های شبانه روزی اثری از آن نیست.
منابع:
۱- برکات در فواید مراقبات: ص ۳۲۶-۳۲۷.
۲- فریادگر توحید: ص ۱۴۹-۱۵۰.
نویسنده: مصطفی لعل شاطری
نظر شما